به یاد می آورم داستان زن بیماری که توسط عیسی شفا یافت. او دوازده سال رنج کشیده بود، به هر پزشکی مراجعه کرده بود و تمام پول خود را برای بهبودی صرف کرده بود، اما شفای او فقط با لمس یک لباس عیسی آمد. ایمان او از سر ناامیدی شکل گرفته بود—او همه چیز را امتحان کرده بود. گاهی اوقات، شفا یک فرآیند است، سفری که ما را از درون تقویت و دگرگون میکند.
همه ما در مقطعی بیماری را تجربه میکنیم، برخی خفیفتر، برخی شدیدتر. اما نگرش ما نسبت به آن اهمیت دارد و وقتی به مسیح تعلق داریم، بیماری ما را برای همیشه در بند نخواهد داشت. ما در انتظار آسمان جدید و زمین جدید هستیم، جایی که رنج پایان خواهد یافت و دیگر دردی نخواهد بود، نه اشکی ، نه غمی و نه گناهی—مکانی که در آن برای همیشه در محبت خدا سکونت خواهیم کرد.
در آن زمان، ما حقیقتاً خواهیم دانست که او شفادهنده ما و منبع محبت ماست. عیسی در اینجا با ماست و از آنچه میگذرانیم، حتی در دردناکترین لحظات ما، آگاه است. بیماری ما میتواند وسیلهای باشد برای جلال نام او. عیسی به ما وعده داده که تا آخر دنیا با ما خواهد بود. او از وضعیت جسمی و روحی ما آگاه است. گاهی ممکن است نیاز باشد با ناامیدی به دنبال عیسی بگردیم، به ویژه در یک بیماری طولانی و طاقتفرسا. ما میدانیم که او ما را قبلاً شفا داده است، زمانی که بر روی صلیب برای ما جان داد. او ما را از تاریکی و مرگ گناه شفا داد تا بتوانیم با او زندگی کنیم.
بیایید چشمان خود را به عیسی بدوزیم، بر او تمرکز کنیم و دلهای خود را نزد او بریزیم. بیماری امروز ما، ما را از محبت او جدا نخواهد کرد. ما در پای او مینشینیم، درست در این لحظه آرام، و تمام بیماریها و شرمساریهای خود را نزد او میگذاریم. و با او برمیخیزیم. ما پیروزیم. ما محبوب او هستیم.ما شفا یافته ایم!
بیایید دعا کنیم:
خدای عزیز، ما را از همه بیماریها و دردها شفا بده، طبق اراده خود ت. لطفاً به ما قدرت بده تا با قدرت خودت به چالشهای زندگی روبرو شویم. روح ما را شفا بده، بدنهای ما را شفا بده. ما را پاک کن و ما را طاهر بساز. تو شفادهنده ما هستی، یهوه-رافا. اکنون، ای خداوند، روح خود را آرام میکنم و شفای تو را دریافت میکنم، عیسی. تو شایستهای؛ تو را میستاییم و تمام جلال را به تو میدهیم. سپاسگزاریم برای شفا، سپاسگزاریم برای محبت تو. اکنون ما آزاد هستم و شفا یافته.به نام پسرت عیسی مسیح طلبیدیم . آمین
مرقس فصل ۵ آیه ۲۵ تا ۳۴
و در آنجا زنی بود که به مدت دوازده سال دچار خونریزی بود. او تحت مراقبت بسیاری از پزشکان رنج بسیار کشید و تمام داراییاش را صرف کرد، اما به جای بهتر شدن، حالش بدتر شد. وقتی درباره عیسی شنید، از پشت در میان جمعیت به او نزدیک شد و به ردایش دست زد، زیرا فکر میکرد: «اگر فقط به لباسش دست بزنم، شفا مییابم.» بلافاصله خونریزیاش متوقف شد و در بدنش احساس کرد که از رنجش آزاد شده است.
در همان لحظه، عیسی متوجه شد که نیرویی از او خارج شده است. او در جمعیت چرخید و پرسید: «کیست که به لباس من دست زده است؟»
شاگردانش پاسخ دادند: «تو مردم را میبینی که به تو نزدیک شدهاند و هنوز میپرسی: ‘کیست که به من دست زده است؟’»
اما عیسی به جستجوی آن فرد ادامه داد. سپس آن زن، که میدانست چه بر او گذشته است، به او نزدیک شد و در پای او افتاد و با ترس تمام حقیقت را به او گفت. او به او گفت: «دخترم، ایمان تو تو را شفا داده است. برو با آرامش و از رنجت آزاد شو.»
مکاشفه فصل ۲۱ آیه ۴
«او هر اشکی را از چشمانشان پاک خواهد کرد. دیگر مرگی نخواهد بود، نه عزاداری و نه گریه و نه دردی، زیرا چیزهای نخستین گذشته است.»
نوشته داریوش یوحنا
